« یك دست و دو هندوانه»

« یك دست و دو هندوانه»

. مرد، نگاه آكنده از خشمش رابه كارولینا كارلونای نگران دوخته بود ودر حالی كه درآتش بی‌صبری می‌سوخت، زیر لب با خود غرولندمی‌كرد: «نگاهش كنید! شما را به خدا نگاهش كنید!». همین كه قایق به وسط دریاچه رسید، سرگرد با صدای بم خود فرمان داد: «ایست.

8 سال پیش
 «محاكمه »

«محاكمه »

كلبه‌ی كوزما یگورف دكان‌دار. هوا گرم و خفقان‌آور است. پشه‌ها و مگس‌های لعنتی، دسته‌دسته دم گوش‌ها و چشم‌ها، وزوز می‌كنند و همه را به تنگ می‌آورند... فضای كلبه، آكنده از دود توتون است اما به جای بوی توتون، بوی ماهی‌شور به مشام می‌رسد. ...

8 سال پیش